You are currently browsing the tag archive for the ‘صندلی’ tag.
گفتم: «ببخشید. میتونم بشینم؟!» و لبخند زدم. بلیط دستم بود.
بلند شد با لبخند آمد بیرون. رفتم نشستم کنار پنجره. همیشه «ویندو سیت» میگیرم. مگر این که شب باشد و مسیر برایم آشنا. آن وقت دیگر میتوانم با خیال راحت به مامور صدور بلیط بگویم که صندلیام را کنار راهرو بگذارد.
کمی به بیرون نگاه کردم. کمی نوشتم. کمی عکاسی کردم. کمی خوابیدم حتی. 4 ساعت بی آن که با هم حرفی بزنیم گذشت. یک ساعت آخر اما شروع شد. حرفی زد که یادم نیست. جواب دادم. دوست داشتم حرف بزنیم، او هم. از سفرهای قبلیام برایش تعریف کردم .از کار و زندگیاش گفت. به مهماندارها خندیدیم. از بالا چشم دوختیم به زمینهای ناشناختهی زیرپایمان. هواپیما که ایستاد، خداحافظی کردیم. او در همان شهر میماند و من قرار بود جاهای دیگری بروم با دوستان دیگرم. فراموشش کردم.
بلند شد با لبخند آمد بیرون. رفتم نشستم کنار پنجره. همیشه «ویندو سیت» میگیرم. مگر این که شب باشد و مسیر برایم آشنا. آن وقت دیگر میتوانم با خیال راحت به مامور صدور بلیط بگویم که صندلیام را کنار راهرو بگذارد.
کمی به بیرون نگاه کردم. کمی نوشتم. کمی عکاسی کردم. کمی خوابیدم حتی. 4 ساعت بی آن که با هم حرفی بزنیم گذشت. یک ساعت آخر اما شروع شد. حرفی زد که یادم نیست. جواب دادم. دوست داشتم حرف بزنیم، او هم. از سفرهای قبلیام برایش تعریف کردم .از کار و زندگیاش گفت. به مهماندارها خندیدیم. از بالا چشم دوختیم به زمینهای ناشناختهی زیرپایمان. هواپیما که ایستاد، خداحافظی کردیم. او در همان شهر میماند و من قرار بود جاهای دیگری بروم با دوستان دیگرم. فراموشش کردم.
از صف چکینگ پاسپورت گذشتم. آمدم کنار ریل چمدانها. خسته بودم بعد از دو روز پراسترس در راه بودن. چشم دوخته بودم به چمدانها که میآمدند و میرفتند و چمدانم… کسی چند قدم آن طرفتر، با هیجان دست تکان داد. سلام کرد. شناختمش. لبخند زدم و سلام کردم. بعد رویم را برگرداندم. متعجب مانده بودم که چه طور زمان برگشتمان بکی شده و چرا در فرودگاه، قبل از پرواز ندیده بودمش. چمدانم آمد. گرفتم و بی خداحافظی رفتم. او هنوز منتظر چمدانش بود. چمدان را گذاشتم پیش دوستانم و رفتم دستشویی. چند مشت آب به صورت… کیف لوازم آرایش را از کولهی سنگینم درآوردم. خط چشم، رژ لب، کرم مرطوب کنند، عطر، موهایم را مرتب کردم. توی آئینهی دستشویی به خودم لبخند زدم. حالم جا آمده بود. رفتم کنار دوستانم. چشم گرداندم ببینمش. نبود. رفته بود.

Advertisements